امام مجتبی (ع) مانند پدر بزرگوارش از شروع وضو تا پایان نماز از خود بی خود می شد و نماز والایی را ادا میکرد...
امام حسن مجتبى (علیه السلام ) از جمله
کسانى است که به نماز و عبادت پروردگار خود اهمیت بسیار مى داد، به طورى که هنگام
نماز از خود بى خود مى شد. زمانى که مى خواست آماده نماز شود. (هنگام وضو، موقع
نماز، تا فارغ شدن از نماز) حالت فوق العاده اى به آن حضرت دست مى داد که همه مردم
را متوجه خود مى کرد.
نقل شده است که : آن حضرت هر وقت مى خواست مشغول نماز و
مقدمات آن شود، رنگ مبارکشان متغیر و زرد مى شد.
بندهاى بدنش مى لرزید. سبب این
حالت را از آن حضرت پرسیدند.
فرمود: سزاوار است کسى که مى خواهد نزد رب العرش و در برابر خداى خود به نماز و بندگى بایستد، رنگ
زرد گردد ورعشه در مفاصل و بندهاى بدنش افتد.
بعد از فارغ شدن از وضو این حالت ، شدت پیدا
مى کرد. هر چه به نماز نزدیک تر مى شد نتقلب تر مى شد. با همین حال به مسجد، تشریف
مى برد. وقتى به در مسجد مى رسید سر مبارکشان را به سوى آسمان بلند مى کرد و به حال
زار با خداى خود به گفتگو و راز و نیاز پرداخته و مى گفت :اى خداى من ! مهمان تو به درگاهت آمده و در مقابل تو ایستاده است
.
اى خداوند نیکوکار! بنده رو سیاه و گنهکار به در خانه و نزد تو آمده
است .
پس در گذر از کارهاى زشت و ناپسندش به نیکى هاى خودت اى کریم ! اى کریمى
که کرمت شامل حال گنه کاران مى شود.
بعد از آن که
داخل مسجد مى شد و به نماز مى ایستاد، بندهاى بدنش به طورى مى لرزید که مى خواست از
هم جدا شود، به جهت آن که خود را در مقابل پروردگار خویش مى دید.
در نماز تو خدایا! بدنم مى لرزد |
چون به لب ، نام تو آرم ، سخنم مى لرزد
|
یادم از بار گناه آید و سر منزل مرگ |
وز غم این ره بى توشه تنم مى لرزد |
آرى ، همان گونه که ماهى ها از شنا کردن خسته نمى شوند، اولیاى خدا نیز از عبادت و نماز خسته و ملول نمى شوند. بلکه با هر عبادتى ، شوق بیشترى جهت بندگى و نیایش به درگاه خداوند مى یابند.
منابع
سجاده عشق/فصل ۴